همین که وی وارد میدان شد شروع به خواندن رجز کرد. طوری صدای عباس ابن علی ابوالفضل قوی و رسا بود که تمام سربازان عمربن سعد و آن هایی که در کاروان حسین(ع) بودند به خوبی صدایش را می شنیدند.
عباس ابن علی خود را معرفی کرد گو اینکه همه وی را میشناختند و شمه ای از پدرش علی ابن ابیطالب(ع) حرف زد و بانگ بر آورد ای کسانیکه آمده اید تا اینکه افراد خانواده ی پیغمبر اسلام به قتل برسانید مگر اطلاع ندارید که پیغمبر ما قبل ازاینکه زندگی را بدرود بگوید گفت (انی تارک فیکم الثقلین) آیا شما می توانید انکار کنید که این کلام از پیغمبر ما نیست؟ ...
اکنون در کاروان ما اطفال تشنه هستند و من آمده ام که برای آن ها آب ببرم...
مردی به اسم( اوس بن اطاف) بانگ زد ما نمی گذاریم که تو خود را کنار رودخانه برسانی و مشک خود را پر آب کنی و اگر آب تمام این صحرا را بگیرد نمیگذاریم که تو آب ببری.
عباس ابن علی گفت ای مرد خدا نشناس آیا تو با این کودکان ما هم دشمنی داری؟
اوس ابن اطاف گفت ما با هرکس و هرچیز که وابسته به شما می باشد دشمن هستیم.
عباس گفت در این صورت من با قدرت خود راه رودخانه را خواهم گشود و آب خواهم برد...
اگر بپرسید چگونه ممکن است یک سوار که به یک سپاه حمله می کند قادر است فتح نماید با استفاده از ماخذهای شیعی می گوییم که اولا شکوه و قامت عباس ابن علی در پیروزی او اثر زیادی داشته است،
وی هنگام شمشیر زدن بانگ بر می آورد و صدایی قوی از دهانش خارج می شد...
دومین علت پیروزی عباس ابن علی این بود که وی مردی شمشیر زن به شمار می آمد و بازویی نیرومند داشت و هنگام شمشیر زدن سوار بر اسب ریزه کاری هایی را به کار می برد که یک مرد ناشی نمیتوانست به کار ببرد.
عباس ابن علی در حالیکه پیش می رفت روی اسب از کمر برمیگشت تا اینکه بتواند از عقب خود دفاع نماید و از قفا او را مورد اصابت شمشیر قرار ندهد. و هر ضربتی که وارد می آورد یک نفر را از کار می انداخت و بر کسی پوشیده نیست نیروی جسمی مردان بلند قامت که دارای تناسب اندام هستند از نیروی جسمی مردان قد کوتاه بیشتر است و از ازمنه ی قدیم می دانستند که یک پهلوان بلند قامت قادر است ده ها پهلوان کوتاه قد را به زمین بزند و کسانیکه مقابل عباس ابن علی قرار می گرفتند چون کودکی بودند
که مقابل یک مرد قرار بگیرد...
علت سوم پیروزی عباس ابن علی این بود کسانیکه می خواستند از عبور وی ممانعت نمایند خود مزاحم یکدیگر می شدند خاصه آن که سوار بر اسب با وی می جنگیدند....
وقتی به رودخانه رسید از اسب فرود آمد و در حالیکه عنان اسب را بر بازو داشت به آب نزدیک شد تا اینکه مشک خود را پر از آب کند...اوس ابن اطاف بانگ زد شما که نتوانستید از عبور او ممانعت نمایید تیر بارانش کنید.
عباس ابن علی کنار رودخانه خم شد تا اینکه مشک خود را پر از آب کند...
بموجب روایت دیگر قبل از اینکه عباس ابن علی مشک خود را پر از آب کند یا بعد از آن و وقتی که دهانه ی مشک را با ریسمان بست در صدد بر آمد که آب بنوشد در تمام ادوار گذشته ظرف آب نوشیدن کسانیکه به نهری می رسند دو کف دست آن ها بود و عباس ابن علی هم دو کف دست را به شکل ظرف در آورده و زیر آب زد و خواست به دهان ببرد و بنوشد ولی به خاطر آورد که برادرش حسین (ع) و کودکان و زنان کاروان تشنه هستند و از نوشیدن آب خودداری کرد و برخاست و مشک پر از آب را به دوش گرفت و سوار بر اسب شد.
در راه برگشت آزادی عمل موقع رفتن به سوی رودخانه را نداشت زیرا مشک پر از آب بر دوش گرفته بود و آن وزنه مانع از این میشد که بتواند به راحتی شمشیر یا تبر بزند.
همین که از رودخانه مراجعت کرد او را به تیر بستند و هر قسمت از بدن او که بدون حفاظ بود هدف تیر قرار گرفت و پیکانی بر آن فرو نشست.
و تیر هایی که بوسیله ی کمان پرتاب میشد از فاصله ی نزدیک یک سلاح موثر بود و اگر به قسمت های حساس بدن اصابت می کرد سبب قتل میشد و در قسمت های دیگر جراحات سخت بوجود می آورد و قوی ترین افراد بعد از دریافت تیر های متعدد از کار می افتادند.
چندین تیر بر قسمت های بدون حفاظ عباس ابن علی نشست و چند تیر هم به مشکی که بر دوش داشت اصابت کرد و آب فرو ریخت.
فرو ریختن آب خیلی عباس ابن علی را متاثر کرد
چون دیگر نمیتوانست برای کودکان و زن ها آب ببرد...
بعد از اینکه دست راست عباس ابن علی قطع شد درحالیکه وی مشک بر دوش چپ داشت با دست چپ شروع به جنگ کرد و این موضوع می رساند که عباس ابن علی قادر بوده که با دست چپ شمشیر بزند و سلحشوران گذشته می کوشیدند که دست چپ خود را مانند دست راست به کار بیاندازند تا اینکه اگر دست راستشان در میان جنگ از کار افتاد با دست چپ شمشیر یا تبر بزنند.
اگر مسئله ی حمل مشک آب از طرف عباس ابن علی واقعیت تاریخی باشد جنگ آن مرد دلیر از آن لحظه به بعد خیلی دشوار شده بود زیرا درحالیکه یک مشک آب سنگین بر دوش چپ داشت مجبور بود که با همان دست پیکار کند. پی بردن به شکل آن نوع جنگ دسوار نیست و آدمی می تواند در یابد که عباس ابن علی با وضعی بسیار ناگوار به پیکار ادامه می داد زیرا مشک آب علاوه بر سنگینی حجیم بود و مانع از این میشد که عباس ابن علی بتواند دست چپ را با آزادی به حرکت در آورد...
جای تاسف است که مورخینی که نوشته اند عباس ابن علی درحالیکه مشک بر دوش چپ داشت با همان دست میجنگید راجع به جنگ آن مرد دلیرتوضیح نداده اند و خیلی به اجمال برگزار کرده اند در صورتی که لحظه ایکه دست راست عباس ابن علی از بدن جدا شد و او مجبور گردید که با دست چپ بجنگد و در همان حال مشک پر از آب خود را حفظ کند...
جنگ او در وسط صدها سوار که قصد جانش را داشتند به شکل یکی از بزرگترین فاجعه های بشری در آمده و نظیر آن فاجعه را نمی توان در ایلیاد یافت نه در تراژدی های شکسپیر...
مورخینی که شرح آن جنگ را نوشته اند میتوانستند عظمت فاجعه را نشان بدهند و نشان ندادند...
مردی را در نظر مجسم کنید که جراحات بسیار برداشته و یک دست خود را از دست داده و با یگانه دستش در حالیکه یک مشک سنگین و حجیم آزادی دست او را محدو کرده مشغول پیکار است...
وی آن قدر که علاقه دارد مشک پر از آب خود را به کاروان حسین(ع) برساند
تا اینکه کودکان و زن ها را سیراب کند علاقه به حفظ جان خود ندارد...
حسین(ع) و دیگران عباس را نمی بینند برای اینکه سواران عمربن سعد او را احاطه کرده اند و هر دفعه هم که اورا می بینند مشاهده میکنند که خون آلود می باشد.
با اینکه عباس ابن علی زره در بر داشت آدمی حیرت میکند که او چگونه توانست در حالیکه جوی خون از دست بریده اش جاری بود و لحظه به لحظه خون ریزی شدید از شریان دست او را ضعیفتر می کرد به جنگ ادامه بدهد و از مشک آب خود دفاع نماید.
اما یک ضربه ی شمشیر یا تبر دست چپ او را نیز قطع کرد و مشک او از دوشش بر زمین افتاد و به روایتی بعد از اینکه دست چپ او قطع شد دسته ی مشک را به دندان گرفت تا اینکه بتواند آب را به کاروان حسین(ع) برساند.
به دندان گرفتن مشک به موجب روایت از طرف مردی که دو دست ندارد فاجعه ی پیکار و قتل عباس ابن علی را به اوج عظمت میرساند و نمی توان در تاریخ دنیا نظیری برای آن پیدا کرد...
چون مشک را به دندان گرفته بود نمیتوانست عنان اسب را به دندان بگیرد و بوسیله ی رکاب و زانو ها اسب را هدایت می کرد تا اینکه از وسط سواران عبور نماید و خود را به کاروان حسین(ع) برساند.(اوس ابن اطاف) که گرزی در دست داشت به عباس ابن علی نزدیک گردید و با لحن تمسخر گفت عباس حالت چطور است؟ عباس ابن علی چون دسته ی مشک را به دندان گرفته بود نمیتوانست جواب بدهد و اگر برای جواب دادن دهان می گشود دسته ی مشک از دهانش خارج میشد.اوس ابن اطاف لحظه ای صبر کرد تا اینکه جوابی از عباس ابن علی بشنود و چون نشنید گرز خود را بر فرق عباس بن علی فرود آورد... بعد از آن ضربت که از اسب بر زمین افتاد و لحظه ای دیگر زندگی را بدرود گفت
و مشک آب او در میدان جنگ به جا ماند...
این بود چگونگی جنگ عباس ابن علی...
نگاشته شده از کتاب امام حسین و ایران نوشته ی
کورت فریشلر مورخ و نویسنده ی نامدار مسیحی آلمان
التماس دعـــــــــــــــا...
نظرات شما عزیزان: